Monday, February 20, 2006


لوکيشن: يه کابا ره دور افتاده، وسطا ی صحرای نوا دا

موسيقی ز مينه: بين سرو صدای حرف زدن و خنديدن مردم، صدای جوک باکس که يه آهنگ قديمی کانتری با صدای خيلی ضعيف داره پخش ميکنه به گوش ميرسه... يه آهنگ تو مايه های
"Go Johnny go"

از دوردست صدای به هم خوردن چند تا توپ بيليارد از ميز گوشه سالن به گوش ميرسه، ولی خود ميز و افراد بين دود سيگار گم شدن
...

هوا شديداً گرمه و کولر پر سر و صدای سالن جوابگوی گرمای 45 درجه تابستون نوا دا نيست

از وقتی وارد شدی، کلاهتو از سرت در اوردی و هر از گاهی نا خود آگاه خودتو باهاش باد ميزنی

فروشنده پشت ميز يه چيزی در گوش دختره ای که اون دست نشسته ميگه و دو تاشون بلند ميخندن

نگاهت به ميز جلوته
شيشه نيم پر ويسکی رو کم کم دو تا ميبينی
ولی ميدونی که تا تموم نشه هيچ جايی نداری که بری
دستتو ميذاری زيره چونه ات... و به گوشه سقف خيره ميشی...
به هيچ چيزی فکر نميکنی... ميذاری ذهنت ازت جلو بزنه
يهو همه صداها ميخوابه و
!! بنگ

سرت محکم ميخوره به ميز
ديگه فقط صدای ضعيف آهنگ بگوش مياد
و قيژ قيژ کولر قديمی

0 Comments:

Post a Comment

<< Home