Yeay!! I just figured out how to get this title up here!
يه صبح ديگه
يه روز نو
طلوع زندگی
طراوت جوانی
شور و حيات
گرمای تابستون عسلويه از شيش صبح شروع ميشه
اشعه خورشيد مثل خنجر نوک تيز چشماتو سوراخ ميکنه
گرما، شرجی، بوی گند تخم مرغ که به خاطر سوختن گاز از سر مشعل ها تو هوا پيچيده
يه صبح جديد در عسلويه
سرشو انداخت پايين... زير چشمی ميزشو پيدا کرد و سر جاش نشست
نميخواست مجبور بشه با همکاراش سلام حال و احوال کنه
جمله های تکراری... تعارفای کليشه اي... لبخندای مصنوعی
خسته بود
گرما، شرجی، بوی گند تخم مرغ که به خاطر سوختن گاز از سر مشعل ها تو هوا پيچيده
يه صبح جديد در عسلويه
سرشو انداخت پايين... زير چشمی ميزشو پيدا کرد و سر جاش نشست
نميخواست مجبور بشه با همکاراش سلام حال و احوال کنه
جمله های تکراری... تعارفای کليشه اي... لبخندای مصنوعی
خسته بود
برای چندرغاز حقوق بيشتری که از دفتر تهران ميگرفت، تصميم گرفته بود بياد اينجا
"اگه فقط شيش سال اينجا کار کنم ميتونيم به اندازه کافی پول جمع کنيم که باهاش خونه و ماشين بخريم"
...نگاه نگران زنش اومد جلو چشش
کيفشو در اورد و به عکس پسرش نگاه کرد
چه زود دو ساله شده بود!! ... و چقدر کم تو اين دو سال ديده بودش
...نگاه نگران زنش اومد جلو چشش
کيفشو در اورد و به عکس پسرش نگاه کرد
چه زود دو ساله شده بود!! ... و چقدر کم تو اين دو سال ديده بودش
خسته بود
ولئ
نميخواست زير قو لش بزنه
اولين سيگار روز رو روشن کرد
و به چهار سال ديگه همين موقع فکر کرد
نميخواست زير قو لش بزنه
اولين سيگار روز رو روشن کرد
و به چهار سال ديگه همين موقع فکر کرد
چهار سال بعد
توی خونه خودش نشسته بود و پرشيا هم تو پارکينگ پارک بود
و پسرش هشت سالش بود
و خودشم سئ و پنج
و چقدر کم بزرگ شدن پسرشو ديده بود
و چقدر زود پير شده بود
و چقدر دير قبول کرده بود که زنش ازش طلاق بگيره
و بره با يکی ديگه ازدواج کنه
صدای زنگ در رشته افکارش رو پاره کرد
پسرش بود
هر دفعه تو چشای پسرش نگاه ميکرد، نگاه زنشو ميديد
پسرش بود
هر دفعه تو چشای پسرش نگاه ميکرد، نگاه زنشو ميديد
وقتی که تازه باهاش آشنا شده بود
يه سيگار روشن کرد، و به دودش خيره شد
يه سيگار روشن کرد، و به دودش خيره شد
با الهام از دوران کار آموزی در عسلويه و زندگی مهندس ح
موزيک:Camel
البوم:Echoes
Camel inspires me everytime!
To write junk ;)
0 Comments:
Post a Comment
<< Home