Monday, February 27, 2006

I was seldom able to see an opportunity, until it ceased to be one.” Mark Twain.


And by the way, whoever said "TA money is hard money", was probably never a TA.

Hey, a guy can change his mind!

Easy Money

Whoever said "TA money is easy money", has never been a TA in their life.

Music: No music! Got class in an hour!

Sunday, February 26, 2006


بابا و مامان دارن کمتر از يه ماه ديگه برميگردن ايران
ديگه تنها ميشی
دلت که واسشون تنگ ميشه يه طرف
همه کارات هم ميفته دوش خودت
ديگه صبح از خواب پا نميشی ببينی مامان صبحانه واست درست کرده
ديگه ناهارتم آماده نيست که ببری دانشگاه بخوری
ديگه کسی نيست که واسش ناز کنی که ناهاری که امروز تو مدرسه خوردی کم بوده يا زياد ... يادته زياد هم بود نق ميزدی؟
همه اينا يه طرف، دلمم کلّی واسشون تنگ ميشه
ديگه مشکلی داشتی بابا اينجا نيست که تا بهش يه تک زنگ بزنی، هر کاری داشته باشه ول کنه بياد کمکت
ديگه شنبه ها رو
ز
Laundry
grocery shoppingو
ميشه، خواب تا لنگه ظهر ممنوع
ديگه کم کم بايد به فکر کار کردن باشی، نميخوای که هميشه دستت جلوی بابا دراز باشه؟ هان؟
ديگه اگه زود زود پولاتو خرج کردی، بابا بهت کمک نميکنه
همه اينا يه طرف، دلمم کلّی واسشون تنگ ميشه
ديگه اگه سرما خوردی، خودتی و
Advil
ديگه اگه دلت هوای غذای ايرونی جا افتاده کرد، يه روز از صبح نميری دانشگاه،ميمونی خونه آشپزی ميکنی، که واسه شام غذای جا افتاده ايرانی نوش جان کنی
ديگه ظرف و ظروف رو خودت محبت ميکنی ميشوری، خشک ميکنی، ميذاری تو کابينت
ديگه اگه خونه تو مرتب نکنی و تبديل به طويله بشه، کسی به دادت نميرسه
...

همه اينا يه طرف، دلمم کلّی واسشون تنگ ميشه

توضيح: همه اينا که گفتم يه طرف، دلمم کلی واسشون تنگ ميشه

توضيح: يکی ندونه فکر ميکنه دفتر خاطرات يه بچه 12 سالست
يه نره غول 23 ساله داره اينا رو مينويسه
Music: BoyzIIMen
Album:Evolution
Song: Doin' just fine

Friday, February 24, 2006

Sand tank WILL find a home!

بيچاره سند تنک
توی اين دانشکده بزرگ...
بين اين همه آزمايشگاه
يه جای 3 در 2 برات پيدا نميشه؟
تو که قراره بچه من بشی
من که قراره هر روز بيام بهت سر بزنم

کلّی ازت نمونه بگيرم
بدم دستگاه
کلّی داده آزمايشگاهی تو قراره واسه من بدی

قراره من و تو با هم فوق منو بگيريم
اون وقت ميخوان بهت يه جا ندن؟
خودم ميرم دنبال جا واست
خودم يه جای قشنگ، تو همين دانشکده واست پيدا ميکنم
ديدی اين تکنيسين بی تربيت چی گفت؟
گفت گرد و خاک هوا ميکنی، دانشجوهای ليسانس ميخوان بيان تو آزمايشگاه، نبايد کثيف باشه
قربونت برم، تو که آزارت به مورچه هم نميرسه
حالا نگران نباش
من و تو
با هم
نشونشون ميديم

قابل توجه دوستانی که تصميم دارند در رشته مهندسی عمران ادامه تحصيل دهند)د)
عاقبت داستان اينست
يکی بياد منو بستری کنه
!آ ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی

Ahhhhhhh! the easy days of graduate studies!!





The "reason"

a TA's exciting life

A TA's exciting life

And finally, "lucky girls in engineering" (my favorite)

زانويی که درد نميکنه رو بهش دستمال نميبندن!


يه درس خيلی قشنگ که دارم از بلاگينگ ميگيرم اينه که
يه موقع هوس ميکنی يه چيزی بنويسی،
مينويسی،
بعد بر ميگردی ميخونيش
و به اين نتيجه ميرسی که بهتره پاکش کنی
اگه زندگی هم همينجوری بود
يعنی ميشد حرفايی رو که به يکی زدی
بتونی دوباره گوش بدی
و اگه خوشت نيومد پاک کنی
چقدر خووووووب ميشد

اينجوری براي هر دوتامون بهتر بود : دی

پانوشت: اين پست رو پاک نميکنم
Now Playing: Man, I downloaded a bunch of new songs (all the Grammy award winners), and i burned it on CD, but the damned thing has some kinda security lock! It won't play! Damn you imesh for your damned copyright rules! :((
So, no music right now, I am not listening to the old stuff any more until I find a way to get these goin'
So again, damn you imesh!
Mood: a little on the positive side today!
I have a deodrant on that I used in Iran, so it's bringing back a lot of memories!

Wednesday, February 22, 2006

Yeay!! I just figured out how to get this title up here!


يه صبح ديگه
يه روز نو
طلوع زندگی
طراوت جوانی
شور و حيات

گرمای تابستون عسلويه از شيش صبح شروع ميشه
اشعه خورشيد مثل خنجر نوک تيز چشماتو سوراخ ميکنه
گرما، شرجی، بوی گند تخم مرغ که به خاطر سوختن گاز از سر مشعل ها تو هوا پيچيده
يه صبح جديد در عسلويه
سرشو انداخت پايين... زير چشمی ميزشو پيدا کرد و سر جاش نشست
نميخواست مجبور بشه با همکاراش سلام حال و احوال کنه
جمله های تکراری... تعارفای کليشه اي... لبخندای مصنوعی
خسته بود
برای چندرغاز حقوق بيشتری که از دفتر تهران ميگرفت، تصميم گرفته بود بياد اينجا
"اگه فقط شيش سال اينجا کار کنم ميتونيم به اندازه کافی پول جمع کنيم که باهاش خونه و ماشين بخريم"
...نگاه نگران زنش اومد جلو چشش
کيفشو در اورد و به عکس پسرش نگاه کرد
چه زود دو ساله شده بود!! ... و چقدر کم تو اين دو سال ديده بودش
خسته بود
ولئ
نميخواست زير قو لش بزنه
اولين سيگار روز رو روشن کرد
و به چهار سال ديگه همين موقع فکر کرد

چهار سال بعد
توی خونه خودش نشسته بود و پرشيا هم تو پارکينگ پارک بود
و پسرش هشت سالش بود
و خودشم سئ و پنج
و چقدر کم بزرگ شدن پسرشو ديده بود
و چقدر زود پير شده بود
و چقدر دير قبول کرده بود که زنش ازش طلاق بگيره
و بره با يکی ديگه ازدواج کنه
صدای زنگ در رشته افکارش رو پاره کرد
پسرش بود
هر دفعه تو چشای پسرش نگاه ميکرد، نگاه زنشو ميديد
وقتی که تازه باهاش آشنا شده بود

يه سيگار روشن کرد، و به دودش خيره شد


با الهام از دوران کار آموزی در عسلويه و زندگی مهندس ح


موزيک:Camel
البوم:Echoes

Camel inspires me everytime!

To write junk ;)

Tuesday, February 21, 2006


چرا

چرا قدر اونايی که دوستمون دارن رو نميدونيم

و چرا همش دنبال اينيم که دل اونايی که دوستمون ندارن رو به دست بياريم؟

درس اول بازاريابی: محصولت رو ارزون در اختيار مشتری قرار نده

موسيقی زمينه: هيچی! مردم دارن اينجا کار ميکنن، نميتونم که هرچی دلم خواست بذارم

مود: تايرد

Monday, February 20, 2006

فارسیمم راه افتاد!
now i just gotta learn how to type farsi!
i'm gonna like this.
this is gonna be a good exercise for me :)


لوکيشن: يه کابا ره دور افتاده، وسطا ی صحرای نوا دا

موسيقی ز مينه: بين سرو صدای حرف زدن و خنديدن مردم، صدای جوک باکس که يه آهنگ قديمی کانتری با صدای خيلی ضعيف داره پخش ميکنه به گوش ميرسه... يه آهنگ تو مايه های
"Go Johnny go"

از دوردست صدای به هم خوردن چند تا توپ بيليارد از ميز گوشه سالن به گوش ميرسه، ولی خود ميز و افراد بين دود سيگار گم شدن
...

هوا شديداً گرمه و کولر پر سر و صدای سالن جوابگوی گرمای 45 درجه تابستون نوا دا نيست

از وقتی وارد شدی، کلاهتو از سرت در اوردی و هر از گاهی نا خود آگاه خودتو باهاش باد ميزنی

فروشنده پشت ميز يه چيزی در گوش دختره ای که اون دست نشسته ميگه و دو تاشون بلند ميخندن

نگاهت به ميز جلوته
شيشه نيم پر ويسکی رو کم کم دو تا ميبينی
ولی ميدونی که تا تموم نشه هيچ جايی نداری که بری
دستتو ميذاری زيره چونه ات... و به گوشه سقف خيره ميشی...
به هيچ چيزی فکر نميکنی... ميذاری ذهنت ازت جلو بزنه
يهو همه صداها ميخوابه و
!! بنگ

سرت محکم ميخوره به ميز
ديگه فقط صدای ضعيف آهنگ بگوش مياد
و قيژ قيژ کولر قديمی

Sunday, February 19, 2006

Can u control your hoe?

It's 9:44 pm. Been in office all day... workin' on... the sand tank

I surf through a few blogs. And then I make my own.
Simple as that.

And so the story begins...

Pretty lame huh? :P

Background Music: Can you control your hoe? Doggy Dogg Dogg (I know I know, no the best song to listen to when you're creating a weblog... I should be listening to a "feel good" song, something like "Ain't no mountain high enough" lolll)

Mood: Ordinary (I've been like that for some time now :-s...)


هنوز نتونستم فارسی ويندوزم رو راه بندازم
هر وقت راه انداختم بيشتر فارسی مينويسم
باورت ميشه هنوز نميدونم ميخوام از چی بنويسم
فقط الان اينو ميدونم که ميخوام شروع کنم بلا گ نويسی... بالاخره همه از يه جايی شروع کردن ديگه...
Wish me luck ok?!